ميلاد گراوند



خدا چه اسم آشنايي


يه چيزهاي داره يادم مياد


اگه اشتباه نکنم يکي بود

که اسمش خدا بود

که هر لحظه تو زندگيم بود

بدون اون زندگي محال بود

الان از اون روزها خيلي گذشته

اون نيست ولي من اينجام

بود و نبودش ديگه برام فرقي نداره

ديگه صداش نمي زنم دنبالش نمي گردم

انگار از اولشم خدايي نبوده

خداي من غروب کرده

 آزاد شدم


ديگه هيچ حصاري دور ورم نيست


رها شدم کسي بهم کاري نداره


ديگه خبري از دويدن و ترس 


گريه و خنده اميد و آرزو نيست


اينجا همه جا سوت و کوره


همه جا تاريکه


چقدر اينجا من آرومم


بي حسم بي احساسم 


بي دردم بي روحم 


بي خيالم خاموشم 


من به اين آزادي بد بينم 


چقدر زود مردن سراغم اومد


من دلم هيچي نمي خواد


اما از زبان مادرم 


دلم زنده شدن مي خواد


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

راهنمايي اخذ ويزا ❤Novel❤ الکتروموتور تکفاز و سه فاز کلش اف هکر انجمن دانشجویان رشته های مهندسی ایران آزمایشگاههای دانشگاه پیام نور اهواز هک برنامه app bounty دانش سبز moblkade24 ناناز چت|هک چتروم ناناز چت به دلیل بی ادبی نیلوفر